امشب فقط میخوام به تو فکر کنم.تویی که قلب منو تسخیر کردی.ذهن منو درگیر کردی.روح منو لبریز کردی...از عشقت..از خواستنت...از محبتت...کاشکی می فهمیدی وقتی می گم دوست دارم دروغ نمی گم.وقتی می گم دلم برات تنگ شده راست می گم...کاش می دونستی تو قلب من چی می گذزه.

امروز یه جمله بهم گفتی که من عاشقت شدم..عاشق تر از قبل..اصلا مهم نیست که چی گفتی چون همه ی جملاتت منو عاشق تر از قبل می کنه....

عشق چه فرقی با عادت داره وقتی با تو باشم؟ دلم میخواد به هر بهونه ای تو بغلت ولو شم.دوس دارم هر دقیقه با تو بودن رو تو قلب و ذهنم ثبت کنم.بعضی وقتا که فشار زندگی داره لهم می کنه دوس دارم به تو فکر کنم...

چقدر قشنگه وقتی احساستو می ببینم...وقتی که گرمای عشقمون قلب یخی تورو آب میکنه و من می تونم آتیشی رو که توشه ببینم...گرماشو حس کنم.

می خوام دلنشین ترین موسیقی هارو تقدیمت کنم در حالی صدای تو دلنشین ترین موسیقی هاست.

دام می خواد بهترین و زیبا ترین لحظه هارو تقدیمت کنم در حالی که زیبا ترین لحظه های زندگی من لحظه های با تو بودنه.

می خوام قلبم رو تقدیمت کنم.ولی چه کنم که حتی قلبم هم مال خودم نیست...

می دونی هروقت که یادت میفتم به چی فکر می کنم؟؟  به اینکه آیا توهم به یاد من هستی؟

وقتی من دارم به یادت اشک میریزم توهم گونه هات خیس می شه؟

بعد یاد اون حرفت میفتم که می گفتی "هیچ وقت به این فکر نکن که بقیه چقدر دوست دارن.تو با سخاوت عشق بورز...من به حرفت گوش کردم...عاشقت شدم...

چرا هیچ وقت نمی تونم از عشقت مطمئن بشم؟

با اینکه می دونم همین بی اعتمادی باعث شده من مثل آهن که به دنبال آهنربا کشیده می شه به دنبال تو کشیده شم.

بخاطر همین بی اعتمادی که بهت دارم یه فاصله ای همیشه بین ماست... خیلی اذیتم می کنه.

کاش فقط یکم...فقط یکم عاشقم بودی...

 

 

 

You, you know how to get me so low
My heart had a crash when we spoke
I can't fix what you broke
You, you always have a reason
Again & again this feelin'
Why do I give in
& I always was, always was one for crying
I always was one for tears


The sun's getting cold, It's snowing
Looks like an Early Winter for us
Looks like an Early Winter for us
An Early Winter
Oh I need you to turn me over

It's said the map of the world is on you
The moon gravitates around you
The seasons escape you
& I always was, always was one for crying
I always was one for tears
No, I never was, never was one for lying
You lied to me all of these years

 

It looks like an Early Winter for us
It hurts & I can't remember sunlight
an Early Winter for us
The leaves are changing colour for us

  Damn,
Ain't it crazy
When you're loveswept
You'll do anything
For the one you love
'Cause anytime
That you needed me
I'd be there
It's like
You were my favorite drug
The only problem is
That you was using me
In a different way
That I was using you
But now that I know
That it's not meant to be
You gotta go
I gotta wean myself off of you

اون دنیایی که تو دنبالش می گردی نه تو خواب و نه تو رویاست.

نگاه تو نزدیک و ....

نه اونجا نیست........همینجاست.

چشماتو می بندی تا به اون دنیا پرواز کنی.

پیش از اینکه در این دنیا به روی خود باز کنی.

گر به خیالت پشت اون دیوار یه دنیاست...اول زیر این سقف را بنگر.

سرتاسر فضاست....

به روی واقعیت پرده ای کشیدی...

دلخوش از اینکه...پشت این کسی ندیده...

دریغ از اینکه...هرکس خندون جلوی پرده ای تکیده....

اون دنیایی که تو دنبالش میگردی....نه تو خواب و نه تو رویاست.

همینجاست....

همینجاست....

همیینجاست...

همینجاست....

همینجاست....

 

یه حرکت اشتباه.کیش.مات.

"اشتباه حرکت نکن."

بازم بابام میگه اشتباه حرکت نکن.

ملکه من به شاهش خیانت کرد.

تو این دنیای سیاه و سفید.....

شاه به وزیرش اعتماد داشت.وزیر همیشه پشتش بود. در مواقع سخت از او پشتیبانی می کرد.

شاه تو دنیای سیاه و سفید خودش با وزیر مورد اعتمادش و ملکه ی دوست داشتنیش قدرتمند ترین حکومت دنیارو تشکیل داده بود.

او چیزی تو دنیا کم نداشت.یک همسر بی نظیر که دوستش داشت.

یک وزیر با تجربه که او هم دوستش داشت.

یک حکومت بزرگ.

مهم تر از همه اعتمادی بود که به اطرافیانش داشت.

او مطمئن بود که هیچ کدوم از نزدیکانش بهش خیانت نمی کنن.

"بازی کن"

صدای بابام تو گوشم می پیچه.

از فکر ماجرای تلخ شاه شکست خورده و ملکه ی خیانت کار بیرون میام.

"شاه چندتا حرکت می تونه بره؟؟"

همیشه از این ناراحت بودم که چرا وزیر بیشتر از شاه می تونه بره.

کاش می شد....

"کیش" میگه و وزیرمو بر می داره.

وزیر آدم زرنگی بود.همه کارارو زیر زیرکی انجام می داد.وقتیم که اوضاع به نفعش نبود خودشو کنار میکشید.

حالا ملکه که پاش بدجوری گیره خودشو با شاه تنها می بینه.

شاه راهی نداره.چپ.راست.بالا.پایین....آخرم خودشو پشت یک سرزباز فداکار قایم می کنه.

"کیش"

اه...بازم..

بدم میاد...از همه چی..از این دنیای سیاه سفید...از این صفحه ی شطرنجی...

شاهم هنوز هست...اون به عشق ملکش هنوز اینجاستو می جنگه...

"چی کار میکنی؟؟"

"میزنمت!!"

"با چی؟!!"

"با شاهم!!"

"نمیشه!!"

خسته ام...از این دنیای سیاه سفید...از این صفحه ی شطرنجی...

"دخترم تو یه ترسی داری ..ترس از اینکه مهره هاتو از دست بدی..نترس.حمله کن...آدم بیشترین ضربه هارو تو دفاع می خوره..."

ترس!...ترس از دست دادن ملکه شاه رو مجبور به حمله کرد.حمله برای دفاع.دفاع از عشقش...

"کیش...مات"

خسته ام...از این دنیای سیاه سفید...از این دنیای شطرنجی...از این دنیای وارونه...

 

"بیا تو بازی کن"

آره..تو بازی کن..شاید..فقط شاید..این دنیای وارونه روی سفیدشو بهت نشون بده.